اهالی مازندران به زبان فارسی و گویش مازندرانی تکلم میکنند. گویش مازندرانی بازمانده زبان ایرانیان قدیم (پارسی میانه) است که دیرتر و کمتر از سایر زبانها تحت تأثیر زبانهای بیگانهای چون عربی، مغولی و تاتاری قرار گرفته و تقریباً در همه جای استان متداول است ولی در شهرستانهای غربی، مرکزی و شرقی استان، تفاوتهایی دارد.
اشپولر از اوضاع طبرستان در قرنهای نخستین اسلامی، با استفاده از منابع آن زمان اظهار میکند، لهجههای ایرانی این ناحیه برای سایر ایرانیان قابل فهم نبوده و به گفتۀ ابنحوقل افراد این ناحیه با سرعت بالایی تکلم میکنند.
تا قرن پنجم هجری قمری، پادشاهان طبرستان به خط پهلوی مینوشتند و سکه میزدند. دو کتیبه که به خط پهلوی در رِسکِت واقع در دودانگه ساری و گنبد لاجیم واقع در سوادکوه بهدست آمده است، مؤیّد این مطلب است.
اینکه از چه هنگامی انسان قادر به تکلم شد برهیچ کس آشکار نیست و بی شک در یک زمان موفق به دریافت مفاهیم زبانی نشده بلکه هزاران سال به طول انجامید تا زبان از شکل اولیه و ابتدایی خود به گونه فعلی درآید.
بطور مسلم نیاز عمومی انسان با توجه به استعدادهای درونی موجب شد که بتواند از زبان سود جسته و به منظور رساندن مفاهیم خود به دیگران از آن استفاده و با آن سخن بگوید.
همانگونه که جامعه متحول می شود زبان نیز دچار دگرگونی شده و با توجه به شرایط اجتماعی و زیستی، تغییر و تحول پیدا می کند.
متروک ماندن بعضی از کلمات و استعمال الفاظ جدید و تغییر واژه ها در ساختار زبانی ، امری اجتماعی است و زبان ابزاری برای برآوردن حاجات اجتماعی است.
از اینجاست که در طی زمان، الفاظی از بین رفته و یا کارکرد قبلی خود را از دست می دهد و الفاظی تازه که بر معانی جدید دلالت می کند رایج و متداول می شود.
زبان یاگویش طبری (مازندرانی) از زبانهای کهن ایران بوده که بنا بر اندک نشانه باز مانده از پیشینیان ، زمانی یکی از حوزه های پربار زبانی کرانه های جنوبی دریای مازندران، دامنه های شمالی البرز و بخش گسترده ای از شمال ایران بوده است که هنوز شمار فراوانی از تیره ها و گروه های ایرانی بدان سخن می رانند.
از منظر زبان است که شمار زیادی از مردم کشورمان به گنجینه های گهربار میراث فرهنگی گذشتگان و تمدن دیرینه این سامان راه جسته و پژوهشگران از دریچه آن به سنتها، سروده ها، چکامه ها، افسانه ها، اساطیر و تاریخ این مرز و بوم ژرف گرانه می نگرند.
در مناطقی از این حوزه زبانی است که هنوز می توانیم شاهد ماندگاری و کاربرد آن باشیم. مناطقی که از غرب به شرق، دهکده های کوهستانی قصران کهن شامل روستاهای اوشان ، فشم و آبادیهای دماوند، گاجره، شمشک و از دیگر سو چهاردانگه و دودانگه هزار جریب ، دهستانهای شاه کوه و شاهوارکتول، فیروز کوه، سوادکوه، لاریجانات، کوهستانهای بندپی و چلاو، هزار و دو هزار را در برمی گیرد.
امروز بیشتر مردم در یکی از پر جمعیت ترین جلگه های کشور، از تنکابن، عباس آباد و محال ثلاث در غرب و علی آباد کتول در شرق استان مازندران (یعنی از رویان و استندار، طبرستان و استار آبادکهن) در این حوزه زبانی قرار دارند و به آن سخن می گویند که شماری بالغ بر چهار میلیون نفر از جمعیت کشورمان را در بر می گیرند.
اغلب پدیده ها، آثار خطی و نوشتاری زبان طبری در گذر هزاره ها و سده ها به سبب تاراج بیگانگان از یک سو و از سوی دیگر به دلیل نابخردی، بی کفایتی و درگیریهای پیوسته اسپهبدان، امیران و ملوک تیره های بومی، به دست نابودی سپرده شد.
برگردان قرآن کریم به زبان طبری ، نگارش "مرزبان نامه"، "نیکی نامه"، "تاریخ رویان" ، اشعار منسوب به" امیر پازواری" ، "امیر مازندرانی" و "سیتی نساء" (خواهر طالب آملی)، به این زبان گواه بر ژرفایی، گستردگی و توانایی این زبان در بیان اندیشه های مذهبی، فلسفی و اجتماعی است.
مجموعه این داشته ها گواهی می دهد که زبان طبری زمانی از چنان گستره ای در واژگان دستور و توانایی در بیان اندیشه برخوردار بود که بسیاری از ادبا و نویسندگان آثار تاریخی، فرهنگی و هنری خود را با این زبان نگاشته اند.
بی تردید می توان گمان برد که شمار زیادی از این گونه آثار زبان طبری نابود شده و یا هنوز ناشناخته مانده و در دسترس پژوهشگران قرار نگرفته است.
باید دانست ضرورت امروزین گسترش زبان و ادب پارسی که به عنوان یکی از دیرپاترین و ماندگارترین نهادهای تمدن و فرهنگ ایرانی و اهرم بنیادین آن در همگرایی و وحدت ملی است ناخواسته سبب گسیختگی و فروپاشی زبانهای بومی ایران شده حال آنکه هرکدام ، ریشه های کهن درخت تنومند زبان و ادب پارسی بوده و در صورت گردآوری و ثبت درست، بی شک می توانند در گسترش و ژرفابخشی زبان فارسی امروز کارساز باشند.
توجه بزرگانی همچون دهخدا و دکترمعین در گردآوری برخی از واژه های طبری در فرهنگ های فارسی نشانه اهمیتی است که دانشوران بلند آوازه این مرز وبوم برای ثبت زبانهای شفاهی و در حال فراموشی ، قایل بوده و هستند واز این رو سودمندی گردآوری اصولی و شیوه مندی گویش ها و زبان تیره و اقوام ایرانی بر هیچ خردمند و فرزانه ای پوشیده نیست.
این گویشها همراه با ادبیات شفاهی و گاه نوشتاری خود، جنبه های گسترده- ای از تمدن ، سیر اندیشه ، زندگی و آرمانهای مردم نواحی کشور را در گذر روزگار و تاریخ به ما می نمایانند.
شیوه گوناگون زندگی بدوی خواه دامی و کشاورزی، نمادها وقراردادهای سنتی و اجتماعی حاکم بر روابط گله داری و زمین داری، نوع کشت واقطاع و تیول، نام پیشه ها و گروههای اجتماعی و کاری ، ابزارهای مربوط به اقتصاد دامی قدیم کشاورزی ابتدایی، رده های شغلی در اقتصاد دامی کهن ، سلسله مراتب سیاسی در حکومتهای منطقه ای و شاه نشین های کوچک، ابزارهای مربوط به صید، پوشش زنان و مردان، چگونگی بناها و ساختمانها و مواد و ابزار ساخت آنها ، ابزار جنگی، نهادهای مبادلاتی و تجاری ، انواع تعاونی ها و گونه های همکاری و همیاری مردمی ، نام آبادی، رودها، کوهها، مراتع، پوشش گیاهی، گیاهان دارویی، نام حیوانات ، آیین های دینی، خرافه ها، تابوها، ابزار موسیقی، نام گوشه ها و نغمات موسیقی ، نام بازیها، نمایش و نیایش ها، جشنهای ملی قومی و شمار بسیاری از این دست در دل این واژگان خفته است و بازبان هویت می یابد.
پیچیدگی ها و دگرگونی های شگرفی که در سده گذشته، به ویژه در چند دهه اخیر به سبب پیدایی و گسترش رسانه ها در شیوه زندگی و گفتار مردم پدیدار شد ، روند فروپاشی این واژگان که به نوبه خود هریک سندی از فرهنگ ملی محسوب می شوند را تسریع نمود و با توجه به فقر منابع فرهنگی، اهمیت بازنگری و سرعت بخشیدن در گردآوری و ثبت صحیح گروه زبانهای ایرانی امروزه امری ضروری به نظر می رسد.
بسیاری از این واژه ها می توانند برای پژوهشگران رشته های زبان شناسی، لهجه شناسی، مردم شناسی، قوم شناسی، تاریخ تمدن و فرهنگ و هنر،اسناد گرانبهایی به شمار آیند ، زیرا در بسیاری از رشته ها، واژگان بومی تنها نشانه بازمانده و اسناد قابل مراجعه هستند که هریک از این واژه ها، دست مایه ارزنده ای برای پژوهشگران خواهد بود.
خوشبختانه از سالها پیش گروهی از ادبا و پژوهشگران مازندرانی توجه خود را به ثبت و انتشار واژگان طبری معطوف نمودند ولی ثبت نشدن لهجه ها ، کم شمار بودن، شتابزدگی در انتشار، نبود اصول آوانویسی (فونتیک) یا ثبت علمی آن ، استفاده و اتکای مطلق پدید آورندگان از داشته های ذهنی خود به جای تحقیقات میدانی از نقایص عمده این آثار است که همچون سایر فرهنگ های بومی مناطق کشورمان حکایت از نبود آگاهی کافی پدیدآورندگان دارد ولی با این همه، تلاش و عنایت این دسته از پژوهشگران به فرهنگ بومی و کهن قابل ستایش بوده و باید به عنوان نخستین رهروان کارهای پژوهشی مورد قدردانی قرار گیرند.
● شیوه کار پدید آورندگان
زبان طبری که طی چند سده به عنوان زبانی غیرمکتوب و محاوره ای به حیات خود ادامه داده ناگزیر به گویش ها و لهجه هایی متفاوت و گاه متناقضی تقسیم شد.
ازاین گذشته حضور تیره ها و طوایف مهاجر در منطقه به ویژه مناطق جلگه ای و آمیزش مردم بومی با مهاجران و همچنین گستردگی رفت و آمدهای بومیان با مردم سایر مناطق استان و کشور طی دو سده اخیر و رواج گسترده رسانه های گروهی متکی به زبان امروزین پارسی و نفوذ واژگان نواحی همجوار در محاورات مردم ، گویش جلگه ها را با دگرگونی های آشکاری نسبت به چند دهه پیش همراه ساخت.
هر چند این در آمیزی دگرگونی در گویش برخی از مناطق جلگه ای ضرورت گردآوری و ثبت آنها را منتفی نساخت اما گویش جلگه به عنوان تنها پایه و مبنای گردآوری و پژوهش زبان طبری را فاقد اعتبار کرد.
در این میان گویش نواحی کوهستانی به طور طبیعی از اصالت و سلامت بیشتری برخوردار بوده که می بایست پایه پژوهش و گردآوری ها قرار بگیرد از این رو پژوهشگران این پدیده، با اتکا به نظر صاحبنظران استان و کشور و همچنین با رایزنی های پیوسته با مراکز علمی و فرهنگی و استفاده از تجارب علمی و عملی خود، چارچوب مدونی را جهت شروع کار پی ریزی نمودند.
بررسی کارشناسانه در جلگه ها و سپس نواحی کوهستانی موجب شناسایی دوازده لهجه مختلف درمازندران شده است:
- ۱منطقه کردکوی: شامل "هزار جریب شرقی، شاه کوه زیارت، بالاجاده، رادکان، گزشرقی و غربی و روستاهای ترکمن نشین از زنگی محله گرگان و چهاردانگه تا گلوگاه".
- ۲منطقه بهشهر : شامل "چهاردانگه هزارجریب" از "سورتی" تا "کیاسر" و روستاهای مناطق جلگه ای از "گلوگاه، شاه کلیه" تا انتهای منطقه "قره طغان و رودخانه نکارود".
- ۳منطقه ساری: شامل "چهاردانگه" از "کیاسر" تا کوهستانهای "دودانگه"، جلگه های مابین "میان دورود" و جلگه های مناطق غربی تجن رود تا جویبار.
- ۴منطقه قائمشهر: شامل مناطق کوهستانی فیروز کوه، سوادکوه و روستاهای جلگه ای حد فاصل بین کیاکلا ، جویبار و روستاهای کوهپایه ای بیشه سر.
- ۵منطقه بابل: از مناطق کوهستانی چلاو آمل تا بندپی ، امامزاده حسن در سمت غربی آلاشت و نواحی جلگه های حد فاصل فریدونکنار، بابلسر، بهنمیر، کیاکلا تا روستاهای کوهپایه ای کهنه خط، گنج افروز و بابل کنار.
- ۶منطقه آمل: از کوهستانهای بندپی تا چلاو، لاریجانات، نمارستاق و کلارستاق آمل تا حوالی امامزاده هاشم و جلگه های دو سمت هراز، دشت سر و محمود آباد و کوهپایه ها و جلگه های جاده چمستان، میان آمل و نور.
- ۷منطقه نور و نوشهر: شامل بخشی از روستاهای بیرون بشم، کجور، محال ثلاث و جلگه های حد فاصل سرخ رود تا رودخانه چالوس.
- ۸چالوس و تنکابن شرقی: شامل مناطق کلارباستانی، برخی از روستاهای کوهپایه ای منطقه بیرون بشم ولنگا و نواحی جلگه ای از آب چالوس و عباس آباد و رودخانه نشتا به مرکزیت عباس آباد.
- ۹تنکابن مرکزی: شامل لهجه های دوهزار و سه هزاری و خرم آبادی و گلیجانی و چالکش یعنی جلگه های حد فاصل آب نشتا تا آب شیرود.
- ۱۰منطقه علی آباد کتول: شامل نواحی روستایی کوهستانی شمال شاهوار و مناطقی چون کتول، پیچک محله، محمود آباد، فاضل آباد و جلگه های غیرترکمن نشین بلوک استارآباد قدیم.
- ۱۱منطقه قصران باستانی: شامل مناطق لاوشان، فشم، شمشک، گاجره و روستاهای کوهپایه ای توچلال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود.
- ۱۲منطقه دماوند: شامل نواحی کوهستانی شهرستان دماوند، رودهن، بومهن تا فیروزکوه.
چنانچه گفته شد، زبان طبری یا تپوری مازندرانی با گویش گوناگون از جمله زبانهای کهن ایرانی بوده و بر اساس مدارک و اسناد موجود برخی از دانشوران و سرایندگان اهل طبرستان (مازندران) آثار خود را به این زبان می نوشتند.
هم اکنون زبان طبری به زبان مازندرانی با لهجه مازندرانی مشهور بوده که به دلیل تغییرات آوایی در واژه های آن در میان روستاییان و شهرنشینان جلگه مازندران به لهجه های گوناگون تبدیل شده است.
براثر گذشت زمان تغییراتی در زبان روی داده و دچار تحول شده که مهمترین عوامل را می توان متروک ماندن بعضی از کلمات و استعمال الفاظ جدید به جای آنها نام برد.
در زمانهای خیلی قدیم که اقوام مختلف به جمع و تدوین قواعد زبان و ثبت لفظ و معنی کلمات می پرداختند همه بحث ها مبتنی بر یک اصل و هیج کس در درستی و صحت آن تردید نداشت و آن اصل این بود که زبان صورت واحد ثابتی دارد.
ارزش کهن بودن زبان طبری به اندازه ای است که می توان ریشه های همانند بسیاری از واژه های زبانهای ایرانی و غیره را که از لحاظ تاریخی دارای حایز اهمیت است، با هم نسبت داد.
زبان مازندرانی با آن همه باروری ، شاید به علت عدم توجه پژوهشگران بومی این خطه دچار عوامل پوسیدگی زبانی شده و در پی آن مسایل دیگر فرهنگی و تمدن مازندرانی نیز دستخوش فراموشی شده است.
توجه نداشتن برخی از اهل قلم و متفکران مازندرانی به زبان، فرهنگ، تمدن، ادبیات و دیگر ارزشهای محلی و همچنین حضور عوامل گوناگون تخریبی موجب خواهد شد به سرعت همه ارزشها از میان برود.
تردیدی نیست که پردازش و توجه به فرهنگ مشترک یعنی استخراج واژه ها و معانی مشترک زبانها و گویش های محلی مازندرانی خدمتی بزرگ به فرهنگ کشور خواهد بود.
زبان وگویش مردمان روستای خیررودکنار
دراین روستا گویش متداول زبان طبری وگویش کجوری می باشد که در واقع مردم با سرعت با هم حرف می زنندکه دلیل این سرعت بیان را میتوان به گذشته این مردمان مربوط دانست وشاید هدف آنان از این سرعت داشتن درکلام این بوده است که دیگران وافراد بیگانه منظور وهدفشان رانفهمند ودلیل دوم هم شاید شرایط جوی و وجودزندگی وابسته بر طبیعت بوده است که عکس العمل سریع را می طلبیده است.
با وجود پیشینه طولانی خطری جدی این گویش زیبا را تهدید می کند وآن این است که تحت تاثیر فرهنگ شهری مادران امروز سعی دارند که فرزندان خود را با زبان فارسی اخت دهندکه این امر باعث گسسته شدن نسل آینده از نسل گذشته می شودوزبان که بخشی از هویت یک ملت است به فراموشی سپرده شود.این درحالی است دانشمندان تاکید دارند افرادی که بر چند زبان تسلط دارند از نعمت وبهره هوشی بالاتری برخوردارند.